اگر پای صحبت پدربزرگ و مادربزرگها بنشینید، برایتان میگویند که ۷۰-۶۰ سال پیش اگر پسری ۱۹-۲۰ ساله به خواستگاری میرفت و شغل دولتی داشت، بی برو و برگرد جواب بله را میگرفت! اما امروزه اگر پسرها بخواهند به امید ورود به دستگاه دولتی بنشینند، بعید است تا حدود ۳۰ سالگی بتوانند به خواستگاری بروند! اگر هم با دارا بودن شغل دولتی (با عناوینی همچون قراردادی، پیمانی و…) ازدواج کند، امنیت شغلی آنها، چندان تضمین شده نخواهد بود.
در مواجهه با مشکل اشتغال، میتوان به دو صورت واکنش نشان داد:
- واکنش اول اینکه بنشینیم به انتظار و امید دولت، آه بکشیم و از وضع بد اقتصادی و اشتغال بنالیم که چه و چه و چه.
- واکنش دوم اما منشا اتفاقات هیجانانگیزی در زندگی خواهد شد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد!
دولت بهتنهایی نباید و نمیتواند متولی ایجاد اشتغال باشد
بدون شک همه ما نام “اصل ۴۴” را بارها و بارها شنیدهایم. این اصل در قانون اساسی، بر یک اصل ثابتشده طراحی شده است: «تمرکز قدرت و ثروت، به دور از آرمان عدالت اجتماعی همهجانبه است». این را همه میدانیم و باور داریم. تجربههای گوناگون از کشورهای مختلف دنیا نیز ثابت کرده است که اگر به دنبال رشد اقتصادی، تأمین عدالت اجتماعی، افزایش سطح عمومی اشتغال، بهبود درآمد خانوارها و… هستیم، باید نقش اصلی دولت را تنها در سیاستگذاری، هدایت، نظارت و توانمندسازی بخشهای خصوصی ببینیم.
به عنوان مثال، کشور آلمان پس از برداشته شدن دیوار برلین و اتحاد آلمان شرقی و غربی، روند خصوصیسازی را آغاز کرد. آلمانیها خصوصیسازی را با مدرن کردن ابزار و وسایل صنعتی آغاز کردند. یعنی با مدرنیزه کردن ابزارآلات و تجهیزات مورد نظر، گام مهمی در ایجاد شرکتهای موفق برداشتند. روند خصوصیسازی با محدود کردن دامنه فعالیتهای دولت در امور اقتصادی همراه شد و همین موضوع سرمایهگذاریهای خارجی و خصوصی را به سوی فضای اقتصادی آلمان جلب کرد.
گام مهمی که در زمینه خصوصیسازی آلمان صورت گرفت، واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی با قیمت ارزان بود اما خریداران موظف بودند متعهد شوند که بعد از خریداری شرکت، روند فعالیت آن را در همان زمینه سابق دنبال کنند. و همانطور که مشاهده میکنید، کشور آلمان به عنوان نمونه موفق در زمینه خصوصیسازی و مشارکت مردمی در بهبود و پیشرفت اقتصاد شناخته شده تا جایی که امروزه از این کشور به عنوان “موتور اقتصاد اروپا” یاد میشود (در روزنامه دنیای اقتصاد، بیشتر بخوانید).
معجزهای به نام مشارکت عمومی
اینجاست که معجزهای به نام “مشارکت عمومی” رخ مینماید! مشارکت عمومی به طور خلاصه یعنی ما از تمام توانمندیهای خود برای رسیدن به هدفی مشترک استفاده کنیم. و چه هدفی والاتر و مهمتر از بهبود وضع اشتغال و اقتصاد کشور عزیزمان؟
استارت و جرقه این مشارکت هم از اینجا شروع میشود که خودمان، تواناییها و نبوغمان را دستکم نگیریم. میتوان با پشتکار، اراده، فکر و مشورت، وارد این بازی سهسَر بُرد شد و علاوه بر پمپاژ هیجان در زندگیِ شخصی و ایجاد اشتغال برای چندین و چند نفر، در رونق اقتصادی کشور هم نقشی فوقالعاده ایفا کرد. یادمان نرود که میتوان با راهاندازی کسب و کارهای خانگی و کارگاههای کوچک و یا تأمین مایحتاج روزمره در سیستمی خارج از سیستمهای متمرکز معمولی، معجزه کرد!
نمونههای زیادی از این معجزهگران، اینجا، در بازار اجتماعی باسلام جمع شدهاند. اگر اهل کسب و کار خانگی هستید که بسم الله، گشتی در باسلام بزنید و ایده بگیرید! اگر هم فعلا تصمیمی برای ایجاد “شغل مخصوص خودتان” ندارید، در خانه بنشینید و از سراسر ایران خرید کنید. معجزهگران باسلام، سفارشات شما را از خانهها و کارگاههای کوچکشان، برایتان ارسال میکنند!
هرگز به دولت امیدی نیست
به غرفه ما الکترو کالا هم یه سر بزنید
فرش انواع گیاهان دارویی روغنهای طبیعی و…
با کیفیت و ارزان تر از دیگران
خرید بالای ۱۰۰هزار ارسال رایگان
من خیلی موافقم با اینکه همین فعالیتهای به ظاهر کوچیک، معجزه میکنه. از دیگ بودجههای نفتی، آبی گرم نمیشه به نظرم.
ممنون از شما بابت این مطلب خوب. به دقت خواندمش.
خیلی خوبه که مشارکتی که از آن صحبت کردید به تولید محتوا توسط غرفه دارها هم رسیده است